تاریخ انتشار : چهارشنبه 21 خرداد 1399 - 14:58
کد خبر : 53280

ماجرای دوستی رهبر انقلاب با امیری فیروزکوهی در دوران جوانی

ماجرای دوستی رهبر انقلاب با امیری فیروزکوهی در دوران جوانی

[ad_1] به گزارش پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی آگاه به نقل از  تسنیم- رهبر معظم انقلاب به‌تازگی در سخنرانی اخیر خود بیتی از امیر فیروزکوهی را خواندند که این شاعر را بار دیگر بر سر زبان‌ها انداخته است. به این بهانه نگاهی داشتم به شعر امیری فیروزکوهی و سابقه دوستی و ارتباط او با مقام معظم رهبری.

[ad_1]

به گزارش پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی آگاه به نقل از  تسنیم- رهبر معظم انقلاب به‌تازگی در سخنرانی اخیر خود بیتی از امیر فیروزکوهی را خواندند که این شاعر را بار دیگر بر سر زبان‌ها انداخته است. به این بهانه نگاهی داشتم به شعر امیری فیروزکوهی و سابقه دوستی و ارتباط او با مقام معظم رهبری.

سید کریم امیری فیروزکوهی در سال ۱۲۸۹ به دنیا آمد و ۱۳۶۳ از دنیا رفت. او در قوالب غزل و قصیده طبع‌آزمایی کرد و از شیفتگان صائب بود. خیلی‌ها علاقه وافر رهبر انقلاب به امیری را به دلیل گرایش امیری به سبک هندی می‌دانند چرا که رهبر انقلاب نیز از علاقه‌مندان سبک هندی هستند. او در آستانه امامزاده طاهر صحن حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام در شهر ری مدفون است.

و اما سابقه علاقه رهبر انقلاب به امیری فیروزکوهی مربوط به سخنرانی اخیر نیست. ایشان ۲ سال پیش در خاطره‌ای به نام این شاعر بزرگ که ملقب به «سیدالشعرا» نیز بوده است، اشاره کرده‌اند:

«در خاطرم هست که با اشعاری از آقای فیروزکوهی که در مجلّات و مطبوعات منتشر می‌شد، آشنا شدم و شعرشان تأثیر خاصّی بر من گذاشته بود. از عظمت شعر او متعجّب می‌شدم. شعر او به سبک هندی بود که همان سبک «صائب تبریزی» و سبک غالب شعرای مشهد است. در جمع برخی از دوستان حرف از این شاعر به میان آمد که یکی‌شان گفت: من آدرس خانه‌ او را در تهران دارم. من هم آدرس را گرفتم و بی‌درنگ به خانه ایشان رفتم. درب منزل را کوبیدم، خدمتکاری آمد و در را باز کرد و از اینکه جوان آخوندی درب خانه‌ آقای فیروزکوهی را می‌زند، تعجّب کرد. چون ندیده بود که آخوندی درب این خانه را بزند. سراغ آقای امیری فیروزکوهی را از او گرفتم، گفت: شما؟! خودم را معرّفی کردم. رفت و دوباره بازگشت و گفت: نیستند! رفتم و دوباره برگشتم. تا خدمتکار در را باز کرد و مرا دید فوراً گفت: نیستند! تکّه کاغذی از جیبم درآوردم و چند خطّی نوشتم که دقیقاً الآن یادم نیست، ولی به‌طور خلاصه حکایت از آشنایی‌ام با شاعر و علاقه من به دیدار با او داشت. چه اینکه عبارات این نوشته نشان‌دهنده‌ طبع ادبی نگارنده هم بود. کاغذ را به خدمتکار دادم و به او گفتم: در فلان وقت باز خواهم گشت. در موعد مقرّر در را کوبیدم. خدمتکار دم در آمد و فوری گفت: بفرمایید! وارد خانه شدم و با مرد قدبلند و لاغری مواجه شدم که در چشمانش درخشش خاصّی بود که هوش و خرد و نجابت را می‌شد در آن دید. مرا در آغوش گرفت و با کلمات محبّت‌آمیز و ستایش از من استقبال کرد. بعد، از خودم پرسید که خودم را معرّفی کردم و از آن وقت رابطه‌ دوستی صمیمانه‌ای بین من و ایشان شکل گرفت که تا هنگام درگذشتشان ادامه داشت.»

البته باید دانست که دوستی و ارتباط رهبر انقلاب و امیری فیروزکوهی به اینجا ختم نمی‌شود و صدالبته تا پایان حیات شاعر تداوم داشته است. رهبری در بخشی از خاطراتشان آورده‌اند: «استاد امیری فیروز کوهی به مناسبت انتخاب من به‌عنوان رئیس‌جمهور، شعر تبریکی برایم فرستاد که در دیوان منتشرشده‌شان نیست، ولی در همین دیوانشان غزلی وجود دارد که خطاب به من سروده‌اند.»

بروم سراغ بیتی که رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خوانده‌اند:

شباب عمر به دانش گذشت و شیب، به جهل
کتاب عمر مرا فصل و باب، پیش و پس است

البته جالب است بدانید که ایشان پیش از این در اردیبهشت ۱۳۹۶ و در مراسم روز جوان همین بیت را خطاب به جوانان حاضر در جلسه خارج فقه خوانده بودند. سری به دیوان امیری فیروزکوهی زدم تا غزل مذکور را پیدا کنم. بخوانید و لذت ببرید:

من آن خزان‌زده مرغم که تا مرا نفس است

گلم ز خار و خس و آشیانم از قفس است

پسند عشق نظرباز حسن و زیبایی‌ست

مگیر خرده به عاشق که عشق بوالهوس است

مرا به جای غنا کیمیای استغناست

همین که نیست مرا حرص ملک و مال بس است

بپای خود نفسی از کنار همنفسان

مرو که فاصله هست و نیست یک نفس است

به هرکه می‌نگری شکوه دارد از مردم

به حیرتم که چنین مردمی کدام کس است؟

ز کامیابی خویش از جهان همین دانم

که خود هنوز ندانم مرا چه ملتمس است

در این چمن که به هر گام دام حادثه‌ای‌ست

مقام امنی اگر هست گوشه قفس است

شباب عمر به دانش گذشت و شیب به جهل

کتاب عمر مرا فصل و باب پیش و پس است

ز رنج حفظ خس و خار آشیان فریاد

که دام عمر همین چندپاره خار و خس است

هنوز در دام از عشق کودکی اثری است

اگرچه دیر نپاید گلی که زودرس است

ز جمع اهل سخن همنشین بزم امیر

«حمیدی» و «رهی» و «اردلان» و «شعله» بس است

دیوان امیری فیروزکوهی، به کوشش امیربانو امیری فیروزکوهی (مصفا)، انتشارات سخن، چاپ دوم ۱۳۶۹، صفحه ۱۵۲ و ۱۵۳

*پیمان طالبی

انتهای پیام/



[ad_2]

لینک منبع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

تریبون زاگرس قطب نما زاگرسیون زاگرسیون اعلام وصول پایگاه خبری