اما در اینباره بیشتر بخوانید:
یک: در مقاطع بسیاری از تاریخ همواره یکی از بزنگاه های که بزرگترین و بیشترین جاسوسان فعال و یا دستگیر شده اند، مقاطعی بوده است که القای جنگ، القای برتری نظامی دشمن در جنگ و نهایتا زمینه سازی تسلیم شدن یک کشور در برابر دشمن، اتفاق افتاده است. اساسا در این مقاطع فعالیت جاسوسان و همکاران دشمن چندین برابر می شود و کسانی که این جاسوسان و همکاران را استخدام میکنند، بیشتر از هر موقعی از آنها میخواهند که در چنین مقاطعی فعال باشند.
دو: طی چند ماه اخیر متعدد سخنرانیها، نامهها، نوشته ها از طرف چهره های اصلی و تصمیم گیر اصلاحطلب مشاهده میشود که چه رسانه ای و چه غیر رسانهای هم القای جنگ با آمریکا را کرده اند و هم نابودی و شکست ایران در صورت حمله آمریکا به ایران را جار زدهاند. اما یک جاسوس حرفهای و یک همکار و اجیر شده مستقیم آمریکا در ایران، غیر از این چه ماموریت تمام عیار دیگری می تواند در این شرایط داشته باشد؟ مگر معتبر سازی حمله آمریکا به ایران و القای نابودی و شکست سنگین ایران در صورت حمله آمریکا، در تمام این سالها بخش اصلی طراحی عملیات روانی اتاق فکرها و دولتمردان آمریکایی و عوامل آنها نبوده است؟!
سه: بالاتر از جاسوسی و یا عامل دشمن بودن، مسئولین و یا چهرههای سرشناس سیاسی و فرهنگی هستند که رفتارشان مطلوب دشمن باشد و خود نیز به این مطلوب بودن اشاره کنند. زیرا اساسا جاسوس ها با صرف هزینه های گزاف به دنبال این هستند که زمینه ای را ایجاد کند تا افرادی مطلوب نقشه و منافع دشمن عمل کنند. بنابراین یادداشت برادر خاتمی و دیگر لیدرهای اصلاح طلب را یکبار دیگر در نیویورک تایمز مرور کنید. این چهار اصلاحطلب ذر نامه خود تاکید کردهاند که بحران میان ایران و آمریکا طی سالهای گذشته، جریان اصلاحطلب در ایران را نحیف کرده و اگر دولت ترامپ با آنها همکاری نکند در انتخابات آتی شکست خواهند خورد. این غیر از این است که خود اعتراف میکنند که آرمان اصلاح طلبی و مشخصا خودشان، مطلوب آمریکایی ها است؟!
چهار: در روزنامه معتبری همچون نیویورک تایمز نمی شود مطلب بدون پشتوانه و تاییدیه نوشت. یعنی سابقهای بوده است که محمدرضا خاتمی و دوستانش به امید تاثیرگذاری نوشته اند ما مطلوب شما آمریکایی ها هستیم و گرنه نوشتن این نکات به صورت علنی در آمریکا چه فایده ای داشته است!؟ باید از قبل تایید مطلوب بودنشان برای آمریکا موجود بوده باشد که اینک آن را دوباره به دولتمردان آمریکا یادآوری کنند.
پنج: حال این نوع یاداشت نوشتن چه تفاوتی با عملکرد و اهداف یک یک عامل دشمن و اساسا جاسوس بودن دارد؟! هر دو نه تنها در هدف بلکه در برخی اعمال نیز یک طور رفتار میکنند. فقط جاسوس اولی در ازای این کار پول و یا وعده های دیگر دریافت میکند ولی برادر خاتمی و دیگر دوستانش معلوم نیست و یا حداقل برای مردم شفاف نیست. که چه نوع خدماتی از آمریکا دریافت می کنند. اگر فرض بگیریم سند ارتباط وعده سیاسی و یا پول و هر نوع پاداش دیگر در ازای این خدمات به آمریکایی ها درباره این افراد وجود ندارد، این نوع خدمات شبه جاسوسی، آنهم بدون جیره و مواجب تاسف آورتر از جاسوس رسمی بودن است.
شش: یک نکته بسیار ترحم انگیز در درون این یادداشت وجود دارد و آن اینکه این لیدرهای اصلاحطلب که منزوی بودن خود در جامعه ایران را قطعی می دانند، ادامه حیات سیاسی خود را از آمریکاییها گدایی میکنند. آنها در یادداشت منتشر شده خود نگرانند که با حمله آمریکا اصلاحات و اصلاحطلبان یکجا در ایران، بساطشان جمع شود! اما چه خوش خیالند به آمریکای که به مراتب دوستان قوی تر از تاج زاده و خاتمی ها را در خاورمیانه در بزنگاه با لگد یا از خود دور کرده و یا تنها گذاشته تا دیگران آنقدر لگد بزنند، تا نابود شوند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0