تاریخ انتشار : شنبه 27 بهمن 1397 - 18:28
کد خبر : 45485

عمو منصور هم رفت

عمومنصوررفت.بهمنی بود.دریک بهمن سردبارانی آمدوباهمان باران بهمنی رفت.بایک سفارش به تنهاپسرش؛حواست به جیبَت باشد.مالی اندوخته نکن مگربه رضایتمندی وقتِ دستگیریِ مردُم.قلبش پاک بودساده وصادق. به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،نرگس احمدپور-ازهمان صبحِ بارانی که پدرکفشهایش راجفت کردودرِخانه رابست تاقفلِ نانوایش رابازکُنَد،رویای پسر،شانه به شانه شدن باپدربود،حتی اگر کودکی اش راروی چهارپایه های پای دخلِ نانوایی

عمومنصوررفت.بهمنی بود.دریک بهمن سردبارانی آمدوباهمان باران بهمنی رفت.بایک سفارش به تنهاپسرش؛حواست به جیبَت باشد.مالی اندوخته نکن مگربه رضایتمندی وقتِ دستگیریِ مردُم.قلبش پاک بودساده وصادق.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب،نرگس احمدپور-ازهمان صبحِ بارانی که پدرکفشهایش راجفت کردودرِخانه رابست تاقفلِ نانوایش رابازکُنَد،رویای پسر،شانه به شانه شدن باپدربود،حتی اگر کودکی اش راروی چهارپایه های پای دخلِ نانوایی تجربه می کرد،بازهم پدربرایش قهرمانی بودباطعمِ مردانگی.

مثل همیشه ذکرخدا والهی رزق ورضاازتو.تنورِقدیمیِ شاطرمرادحالابه یک ماشین پخت نان تبدیل شده است،امانفسِ پسر،نفسِ پدربودبایک جمله ی یادگاری؛باباحواسِت به بغچه نانِ مردم باشد،دخل داری نکن مردم داری کن.

نانِ گرم بهترازآهِ سرد است،سوزِ زمستان رامثل کُنجِ خانه گرم می کند.حرف پدربزرگ حق بود وپدرحواسش به سفره یک خانه تامحله بود.اینجا،آجربه آجرِخانه های محله لبنان،کوچه به کوچه،سراشیبی وسرازیری های محله گواه می دهندازروزگذشته که تن پدرسردشدوروزهایی که تنور نانوایش به سردیِ زمستان،چه اشکهای گرمی درفِراغِ شاطرمنصور،ریخته شد.

زنهای بی سرپرست که بچه هایشان رابانانِ تنورِشاطرمنصورمَردکردندبی آنکه برای پولش دغدغه ای باشد.وپسرانی که به عشق توپ وفوتبال،کوچه های خاکی راباساق پاهای پدر،درتب وتاب فوتبالیست شدن بالاوپایین می دویدند.

عمومنصوررفت.بهمنی بود.دریک بهمن سردبارانی آمدوباهمان باران بهمنی رفت.بایک سفارش به تنهاپسرش؛حواست به جیبَت باشد.مالی اندوخته نکن مگربه رضایتمندی وقتِ دستگیریِ مردُم.قلبش پاک بودساده وصادق.

نیازی به تعریف وتمجیدنداشت اسم شاطرمرادوشاطرمنصوردردهان هرکس می چرخیدطعم خوشِ غیرتِ بختیاری می داد.همین غیرت دهان پُرکن کافی بودتا آنهاکه حج رفته بودندولی حاجت مردم بینوارا لمس نکردند،نامِ اورا به بوی خدانزدیک کنند.

عمومنصوررفت.اماشیرمردی بجایش هست که حنجره اش راوقف سالارشهیدان کرده وقلمش راوقف مردمی که هنوزهم دیواربه دیوارشان زندگی می کند.عمومنصوربرای رفتنش بازهم بیتاب خبردارشدن کسی نیست،مردم چندمحله ویک شهربیتابِ همراهی اش تاخانه ابدیش هستند.

خانه ای که چندی پیش یاردیرینِ ورزشی اش آنجا صاحبخانه شده.عموشمال.نمادِورزش،نمادفوتبال وبازهم نمادِنفس کشیدن دربی خبری.چقدررفتن پیسکسوتان ورزشی ومردمی درسکوت است.وچه مردمِ مرده پرستی هستیم که به وقت رفتن یک دوست،گمان می کنیم آنقدربایدبه پای تابوتش دوان دوان باشیم تامبادا سلفی های خبریِ وقت تدفین را ازدست بدهیم.

چندصباح کنارشان صرف یک لبخندکردیم؟چقدر از دردو رنج رفته برحال زارشان رالمس کردیم؟خوشابحال آدم هایی که وقت رفتن دریادِمردم یک شهرمی مانند.حافظه مردم پوک نمی شود،حافظه مردم ماندگاراست.وقتی اصیل باشی.وقتی مَردباشی.دستِ دادن ودستگیری داشته باشی،چه دستهاکه برایت دلها را کربلایی می کنند.عمومنصور،سَفَربه سلامت.

انتهای پیام

ورزشی
عمو منصور
شاطرمنصور
دوست
گچساران
بختیاری

آفتاب جنوب :منبع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

تریبون زاگرس قطب نما زاگرسیون زاگرسیون اعلام وصول پایگاه خبری